سعی ما بر این است که محورهای اصلی همایش با توجه به افق اندیشهٔ حضرت امام رضواناللهعلیه و بر اساس اندیشهٔ رهبر معظم انقلاب در باب نظریهٔ بیداری اسلامی طرح گردد؛ چراکه ایشان از مقطع زمانی قبل از انقلاب در این زمینه مباحثی را مطرح کردهاند.
مهلت دریافت چکیدهٔ مقالات تا سی آبانماه و مهلت دریافت متن کامل مقالات تا پانزدهم دیماه سال جاری است و خود همایش انشاءالله در بهمن ماه و به احتمال زیاد در ایام دههٔ فجر برگزار خواهد شد. در فراخوان شرط خاصی برای شرکتکنندگان وجود ندارد و همگان میتوانند با نگارش مقاله در آن شرکت کنند. اما مشخص است که مخاطب اصلی ما محققان حوزوی و دانشگاهی و فضلای صاحبنظر هستند. ممکن است کسی باشد که حوزوی و دانشگاهی نباشد، اما در این مسئله صاحبنظر باشد. به هر حال ما از تمام مقالات تخصصی استقبال میکنیم. البته به همهٔ شرکتکنندگان توصیه میکنیم که سعی کنند مقالههایشان را مطابق با استانداردهای علمی ارائه دهند و مقالهها از استدلالهای منطقی و از چکیده مطلب برخوردار باشد.
این تجارب را میتوان در دو دسته طبقهبندی کرد؛ یک دسته تجارب مربوط به نهضت و انقلاب است و دستهٔ دیگر تجاربی که در عرصهٔ نظامسازی وجود دارد. تجاربی مانند انقلاب اسلامی یا انحرافهایی که در انقلاب مشروطه روی داد و دیکتاتوری رضاخان و نیز تجربهٔ مهم شناخت حیلههای استعمار، جزء تجارب تاریخی ما هستند. تجربهٔ مشروطهٔ ما از این جهت میتواند برای این کشورها قابل استفاده باشد که مردم با احساسات دینی و با جهتگیری درست دیکتاتورها را برمیدارند، اما دوباره یک گروه غربزدهتر با حمایت غربیها به نام انقلاب برمیگردد.
همچنین ما در زمینهٔ نظامسازی از دیگر کشورهای اسلامی جلوتر هستیم. مصداقش هم این است که ما توانستهایم قانون اساسی خود را بر اساس شریعت اسلام بنا کنیم یا اینکه ما تجاربی مانند بانکداری اسلامی و هنر اسلامی داریم.
نظریهٔ بیداری اسلامی در اندیشهٔ سیاسی امام خمینی رحمهالله و آیتاللهالعظمی خامنهای مطرح شده است. البته این بیداری از گذشته تا به حال وجود داشته، اما وقوع انقلاب اسلامی، نقطهٔ عطفی در روند آن بوده است. منظور ما از نظریه در اینجا یعنی این بحث، یک بحث علمی و با چارچوبها و ضوابط کاملاً مشخص است؛ صرفاً بازتابی سیاسی و بینالمللی و اجتماعی نیست، بلکه مبانی و روشهای علمی خودش را دارد. به قولی بیداری اسلامی یک دکترین است.
همچنین بیداری اسلامی چشماندازهای آیندهٔ ما را نیز دربرمیگیرد و برخورد و مشکلی با نظریات چشماندازی ما ندارد. مثلاً تشیع، آیندهٔ جهان را در مهدویت میبیند؛ پیروزی نهایی حق بر باطل و حکومت یک امام معصوم بر جهان و نابودی قدرتهای ظالم در این نظریه وجود دارد. بنابراین ما میتوانیم مهدویت را هم به یک حساب در افق بیداری اسلامی تحلیل کنیم.
یکی دیگر از مفاهیمی که در نظریهٔ بیداری اسلامی وجود دارد، واژهٔ «تمدن نوین اسلامی» است. خود این هم خیلی جالب است که بیداری اسلامی فقط در حد نظام و نهضت اسلامی متوقف نمیشود، بلکه تمدنی اسلامی بنا خواهد کرد که با تمام تمدن غرب درمیافتد و این امر بسیار مهمی است. یعنی «صحوة الاسلامیة» تبدیل میشود به «حضارة الاسلامیة». لذا در افق نظریهٔ بیداری اسلامی، تمدن آینده همانا تمدن اسلامی است و نه تمدن غرب و این تمدن اسلامی است که سلطهٔ غرب را میشکند.
نکتهٔ قوت نظریهٔ بیداری اسلامی این است که ما خودمان در آن صورت مسئله را مطرح میکنیم و دیگر نیازی به پاسخگو بودن به غرب نیست. در حالی که تا وقتی در زمین دموکراسی هستیم، مجبوریم که به آنها پاسخگو باشیم. با این تغییر اما آنها باید به ما پاسخگو باشند.
به نظر میرسد یکی از خلأهای ما در زمینهٔ الگوسازی، ضعف و کوتاهی در نظریهپردازی است. تحلیل شما در این باره چیست؟
به نظرم ما در زمینهٔ الگوسازی تا حدی عجول هستیم و خیلی زود میخواهیم میوه بچینیم، حال آنکه اگر ما در یک فضای صحیح برای رسیدن به این هدف گام برداریم، مانند اینکه یک نهال جوان را به روشی صحیح و در جایی مناسب بکاریم و سپس آن را آبیاری کنیم و آفاتش را بگیریم، میتوانیم امیدوار باشیم که این نهال رشد کند و در آینده میوه بدهد. اما اگر این نهال را درست نکاشته باشیم، آبیاریش هم نکنیم و زمینش هم شورهزار باشد، قطعاً ثمره و میوهای هم در کار نخواهد بود. روش غربیها در این موارد این است که با فرصتطلبی و با استفاده از مزیتهای رسانهای خود، میوههای کال درخت را به نفع خودشان مصادره میکنند. البته این کار آنها بیشتر در عرصهٔ تبلیغاتی است وگرنه وقتی پای بحث علمی پیش بیاید، حرفی برای گفتن ندارند.
لطفا نظر بگذارید
نظرات شما عزیزان: